سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ قطره ای نزد خداوند، محبوب تر از دوقطره نیست : قطره خونی در راه خدا، و قطره اشکی در سیاهی [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
3  جــــــــــــــــــــــوان ودیـــــــــــــــــــــــــن  4

مژده برای مبلغین محرم (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )
مجموعه سخنرانیهای حجت الاسلام حکیمی فر بزودی در وبلاگ قرار می گیرد


  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    امام حسین فرزند دوم امام علی و حضرت زهرا علیه السلام است. آن حضرت در سوم شعبان چهارم هجری قمری در شهر مدینه دیده به جهان گشود. کنیه ایشان ابوعبدالله و از جمله لقبهایشان رشید - طیب - وفی - زکی - مبارک - سبط و سید آمده است. آن حضرت شش ماه و ده روز با برادرش، امام حسن (ع) ، فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را مدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سی سال در کنار امیرالمومنین و ده سال با امام حسن (ع) گذراند. و به سال ?? یا ?? هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع) امامت شیعیان را بر عهده گرفت . امامت آن حضرت مقارن با حکمرانی معاویه بود و از آنجا که امام حسن (ع) با او صلح کرده بود ایشان نیز همان روش و سیره را ادامه داد . با مجاهدتهای امام حسن (ع) حق و باطل برای مسلمانان شناخته شده بود و اصل اسلام در خطر جدی قرار نداشت . خطر از آنجا آغاز شد که معاویه در سال ?? ه.ق تصمیم گرفت پسرش یزید را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین کند و برای اطمینان از وقوع چنین امری بر آن شد که در زمان حیات خود از مردم برای او بیعت بگیرد .معاویه خود نخستین کسی شد که با پسرش یزید دست بیعت داد . ابن سعد در طبقات می نویسد : حسین بن علی بن ابیطالب از جمله اشخاصی بود که با یزید دست بیعت نداد . وی می افزاید : با مرگ معاویه در سال ?? هجری پسرش یزید بر مسند خلافت تکیه زد و مردم با وی بیعت کردند. آن گاه یزید با ارسال نامه ای به حاکم مدینه نوشت : مردم را فراخوان و از آنان بیعت گیر . و از بزرگان قریش آغاز کن و نخستین آنان حسین بن علی باشد  چون حاکم مدینه از امام حسین (ع) بیعت خواست حضرت در پاسخش گفت : ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم . و یزید فاسق میگسار و آدم کش است . و مثل من با مثل او بیعت نکنند . و در سخنی دیگر فرمود : و بر اسلام سلام باد آنگاه که این امت به حاکمی چون یزید مبتلا شود و غیره . مسعودی مینویسد : یزید مردی عیاش بود . پرندگان شکاری و سگ و میمون و یوز نگه میداشت و میگساری می کرد . . . و در ایام وی غنا در مکه و مدینه رواج یافت و لوازم لهو و لعب به کار رفت و مردم آشکارا میگساری می کردند .

     و درباره رفتار او با رعیت می گوید : فرعون در کار رعیت از او عادل تر و در کار خاصه و عامه مردم خویش منصف تر بود .

    امام حسین (ع) چون اوضاع مدینه را واژگونه یافت درنگ در آن شهر مقدس را جایز ندانست و در روز یکشنبه دو روز مانده به آخر رجب سال ?? ه.ق به اتفاق اهل بیت و یاران خود راهی مکه شد .  آن حضرت هدف از خروج خویش را در وصیتی به برادرش محمد بن حنفیه چنین بیان فرمود : حقیقت آنکه من از روی سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدم (ص) . اراده دارم امربه معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیرت جدم و پدرم علی بن ابیطالب علیه السلام رفتار کنم و... امام حسین علیه السلام به فاصله ? روز در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد گردید .

     چون مردم کوفه در عراق از مرگ معاویه و امتناع امام حسین (ع) از بیعت یزید اطلاع یافتند نامه های فراوان در پشتیبانی از امام حسین (ع) امضاء کردند و حضرت را به کوفه فراخواندند . آنان نوشتند : ما در انتظار تو با کسی بیعت نکرده ایم و در راه تو آماده جانبازی هستیم و بخاطر تو در نماز جمعه و جماعت دیگران حاضر نمی شویم . امام حسین در پاسخ به درخواستهای مردم کوفه مسلم بن عقیل را در نیمه ماه مبارک رمضان به جانب کوفه روانه کرد . و به او گفت : نزد مردم کوفه برو . اگر آنچه نوشته اند حق باشد مرا خبر ده تا به تو ملحق شوم . مسلم به روز پنجم شوال وارد کوفه شد چون خبر ورودش انتشار یافت ????? کسب و بقولی ????? نفر با او بیعت کردند . وی این مطلب را به امام حسین (ع) گزارش داد و از آن حضرت خواست به کوفه بیاید . اخبار کوفه به یزید رسید . وی در اولین عکس العمل نعمان بن بشیر، حاکم کوفه، را عزل و بجای او عبید الله بن زیاد را نصب کرد و به او فرمان داد که مسلم بن عقیل را به قتل برساند . و از طرفی مزدوران خود را بسیج کرد تا امام حسین را در شهر مکه غافلگیر کرده و ازمیان بردارد چون امام (ع) از توطئه سوء قصد به جان مبارکش آگاهی یافت از سر حفظ حرمت و قداست بیت الله الحرام مناسک حج را به اضطرار پایان برد و در روز هشتم ذی حجه سال ?? ه.ق مکه را به قصد عراق وداع گفت . ابن عباس بعد از واقعه کربلا در نامه اش به یزید می نویسد : هرگز فراموش نخواهم کرد که حسین بن علی را از حرم پیامبر خدا ( ص ) به حرم خدا طرد کردی و آن گاه مردانی را پنهانی بر سر او فرستادی تا غافلگیر او را بکشند .

    سپس او را از حرم خدا به کوفه راندی وترسان و نگران از مکه بیرون شد با اینکه در گذشته و حال عزیزترین مردم بطحا بود و اگر در مکه اقامت میگزید و خونریزی در آن را روا می شمرد از همه مردم مکه و مدینه در دو حرم بیشتر فرمان برده می شد. لیکن او خوش نداشت که حرمت خانه و حرمت رسول خدا را حلال شمارد. و بزرگ شمرد آنچه را که تو بزرگ نشمردی از آنجا که در نهان مردانی در پی او به مکه فرستادی تا در حرم با او بجنگند. عبید الله با حیله و تزویر مسلم بن عقیل و پناه دهنده او هانی بن عروه را در کوفه به طرز دلخراشی به شهادت رساند . و از آنجا که می دانست امام حسین (ع) رو به شهر کوفه می آید سپاهی به سرکردگی حر بن یزید ریاحی برای زیر نظر گرفتن سپاه آن حضرت به منطقه قادسیه گسیل کرد . حربن یزید در محلی به نام شراف با امام حسین روبرو شد و سخنانی بینشان رد و بدل گردید. آن حضرت نامه های اهل کوفه را که دو خرجین بود به حربن یزید عرضه کرد و دعوت آنان را خاطرنشان ساخت و راه خود را ادامه داد . . . تا آنکه در روز دوم محرم سال ?? ه.ق به ناحیه نینوا وارد شد.

    در این زمین بود که ابن زیاد در رسید و نامه ای به حربن یزید تسلیم کرد . متن نامه این بود : آن گاه که این نامه تو را رسد و فرستاده ما پیش تو آید بر حسین سخت گیر و او را در بیابانی فرود آر که نه دژ در آن باشد و نه آب

    حربن یزید در اجرای دستور ابن زیاد کاروان امام حسین را در نقطه ای به نام کربلا متوقف کرد . فردای آن روز عمر بن سعد فرستاده عبید الله بن زیاد نیز با چهار هزار جنگجو وارد شد . شایان گفتن است که حربن یزید پیش از شهادت امام حسین (ع) از کرده خود اظهار پشیمانی و توبه کرد و در جرگه یاران آن حضرت به درجه رفیع شهادت نائل آمد . عمر بن سعد سه روز مانده به عاشورا پانصد سواره بر کرانه فرات مامور کرد تا کاروان حسینی به آب دسترسی نداشته باشد. و روز نهم محرم (تاسوعا) امام حسین و اصحابش به طور کامل در حلقه محاصره دشمن واقع شدند و دشمن یقین کرد که دیگر برای آن حضرت یاوری نخواهد آمد . عصر تاسوعا دستور حمله و آغاز جنگ از جانب دشمن صادر گردید.



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    امام حسین علیه السلام چون تحرکات دشمن را بدید برادرش عباس بن علی (ع) را فرمود : سوارشو - جانم به فدایت ای برادر - تا آنان را دیدار کنی و بگویی : شما را چیست و چه در سر دارید ؟! و... .

    حضرت عباس علیه السلام با آنان به مذاکره پرداخت و آنان پذیرفتند که حمله را تا فردا به تعویض اندازند . سر انجام آن فردا ( عاشورا ) فرارسید.

    عمربن سعد با سی هزار جنگجو حمله را آغاز کرد . و سپاه امام حسین که ?? سواره و ?? پیاده بودند مردانه در برابر حملات ایستادند و شجاعانه جنگیدند و کشتند و کشته شدند . هر کس از یاران آن حضرت شهادت می یافت جای خالیش پیدا بود ولی سربازی که از سپاه یزید بر خاک می افتاد سربازی دیگر جایش را می گرفت .

    جنگ همچنان به راه خود ادامه می داد تا بدانجا که اصحاب امام حسین علیه السلام همگی کشته شدند . در این هنگام نوبت به خاندان حضرتش رسید . اولین کس از آنان که پای در میدان گذارد پسر مهترش علی اکبر بود. و به دنبال او دیگر کسان امام حسین (ع) از جمله فرزندان امام علی و امام حسن (ع) و جعفر طیار و عقیل به میدان رفتند و پس از رزمی دلاورانه شهد شهادت به کام ریختند . و عباس بن علی (ع) هم که به قصد آب آوردن نبرد خویش را آغاز کرده بود مورد هجوم دشمن واقع شد و هستی خویش را فدای حسین علیه السلام ساخت.

     حساسترین لحظه عاشورا آن هنگام بود که عزیز زهرا و جگر گوشه مصطفی بی یار و یاور باقی ماند و دشمن از هر سو به حضرتش حمله آورد و... .

    حجاج بن عبدالله که خود در صحنه حاضر بود می گوید : به خدا هرگز شکسته ای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشته شده باشند و چون او ثابت قدم و آرام خاطر باشد . . .به خدا پیش از او و پس از او کسی را همانندش ندیدم . وقتی حمله می برد پیادگان از راست و چپ او همچون بزغالگان از حمله گرگ فراری می شدند.

    همو اضافه می کند : به خدا در این حال بود که زینب دختر فاطمه به طرف آن حضرت آمد . . . در این وقت عمر بن سعد نزدیک حسین رسید . زینب به او گفت : آیا ابو عبدالله کشته می شود و تو نگاه می کنی !؟

    گوید : گویی اشکهای عمر را می بینم که بر دو گونه و ریشش روان بود . وروی از زینب بگردانید . . .

     برای امام حسین علیه السلام شش یا نه یا ده فرزند (تعداد به درستی معلوم نمی باشد. در کتاب ارشاد ازشش ، تاریخ اهل البیت از نه و کشف الغمه از ده فرزند نام برده شده.) از مادران مختلف شمرده اند که از آن فرزندان علی اکبر و عبدالله( علی اصغر ) شیر خوار  در کنار پدر به شهادت رسیدند و امام سجاد علیه السلام پیشوای چهارم شیعیان گردید .

     امام حسین هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنفیه تحویل داد:

    (( بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما أوصی به الحسین بن علی إلی أخیه محمد بن الحنفیه? إن الحسین یشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أن محمداً عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و أن الجنه? حق و النار حق و الساعه? آتیه? لاریب فیها و أن الله یبعث من فی القبور و أنی لم أخرج أشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی امه? جدی(صلی الله علیه و آله ) أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیره? جدی و أبی علی بن أبی طالب فمن قبلنی یقبول الحق فالله أولی بالحق و من رد علی هذا أصبر حتی یقضی الله بینی و بین القوم و هو خیرالحاکمین، و هذه وصیتی إلیک یا أخی! و ما توفیقی إلا بالله، علیه توکلت و إلیه أنیب.))

    ترجمه: (( بسم الله الرحمن الرحیم. این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنفیه. حسین گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد(ص) بنده و فرستاده اوست و آئین حق( اسلام) را از سوی خدا( برای جهانیان) آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود.))

     امام در وصیت نامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد، هدف خود را از این سفر این چنین بیان نمود:

    (( من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم؛ بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علی بن ابی طالب(ع) است. پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد( و از من پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند( و از من پیروی نکند) من با صبر و استقامت( راه خود را) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. و برادر! این است وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست، بر او توکل می کنم و برگشتم به سوی اوست.))

     

    ? انگیزه های قیام حسین(ع)

     

    امام(ع) در سخنان خود در پاسخ ولید و مروان اولین انگیزه قیام و مبارزه و علت مخالفت خود با یزید بن معاویه را بیان کرد و اکنون به هنگام حرکت از مدینه در وصیت نامه خود به انگیزه دیگر یا به علت اصلی قیام خود، یعنی امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با مفاسد وسیع و مسائل ضداسلامی و ضدانسانی حکومت یزیدی و اموی، اشاره می کند و می فرماید:

    اگر آنان از من تقاضای بیعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست؛ زیرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بیعت با یزید نیست که با سکوت آنان در موضوع بیعت، من نیز سکوت اختیار کنم؛ بلکه وجود یزید و خاندان وی موجب پیدایش ستم و گسترش فساد گشته است . و من برای امربه معروف و نهی از منکر و احیای قانون جدم رسول خدا(ص) و زنده کردن راه و رسم پدرم علی(ع) و بسط عدل و داد به پاخیزم و ریشه این نابه سامانی ها، یعنی خاندان بنی امیه را قلع و قمع نمایم و همه جهانیان بدانند که حسین جاه طلب، طالب مقام و ثروت، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و این حالت از روز اول تا ساعت آخر و تا لحظه آخر در روح حسین(ع) متجلی و متبلور بود.

     منابع:

    کتاب های:

    مصباح المتهجد

    کافی

    ارشاد

    کشف الغمه

    تاریخ اهل البیت

    مروج الذهب

    تراثنا ش

    تاریخ طبری

    امالی الصدوق

    کامل ابن اثیر



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    چند توصیه مهم ازدواجی + دختر پسری (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

    قبل از قضاوت خوب و با دقت بخوان بعد هرچه دل تنگت میخواهد برام بگو خوب بخوان...

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    زندگی نامه آیت الله غفاری (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

    زندگینامة عالم مجاهد آیت الله حسین غفاری

    آیت الله حسین غفاری در سال 1292 هـ.ش مطابق با سال 1335 هجری قمری در روستای دهوارقان تبریز که امروزه آذرشهر نامیده میشود چشم به جهان گشود. پدرش عباس، کشاورزی زحمتکش و سختکوش بود که روزها با مشقت و مرارت فراوان بر روی زمینهای کشاورزی متعلق به اربابان و خانهای ظالم کار میکرد و از این راه قوت لایموتی برای فرزندان و خانواده خویش تأمین میکرد و در فصل غیرزراعی نیز به کارگری میپرداخت.

     حسین در دوران کودکی و شرایطی که کودکان در این دوران، سخت نیازمند حمایت و محبتهای پدر هستند پدرش را از دست داد و گرد یتیمی بر سیمای معصوم او نشست و طعم تلخ و ناگوار یتیمی را چشید و به سبب فقر و مشکلات اقتصادی ناشی از بیپدری از همان دوران کودکی (6-7) سالگی مجبور شد همپای برادر و خواهر برای تأمین هزینههای زندگی به کشاورزی و کارگری بپردازد. روح بلند، پویا و جستجوگر حسین به کشاروزی و کارگری اشباعپذیر نبود؛ لذا به رغم مخالفتهای عمو با درس خواندن، به مطالعه و تحصیل روی آورد. در این زمینه دایی بزرگش مرحوم آیتالله حاج میرزا محسن غفاری معروف به دهخوارقانی مشوق او بود. حسین در همان دوران کودکی درکنار کشاورزی و کارگری که از مشاغل سخت به ویژه برای کودکان است مشغول تحصیل و مطالعه شد و در زادگاهش دهوارقان مقدمات را از حاج شیخ علی و میرزا محمد حسین منطقی فرا گرفت.

    ناملایمات و شرایط سخت و طاقتفرسای زندگی، تلاش برای تأمین هزینههای زندگی در کنار مطالعه و تحصیل به مثابه میدان ازمیاش و تمرین بزرگی برای این کودک یتیم بود که زمینههای تکوین شخصیت صبور، مقاوم،. سختکوش، دردآشنا و مردمی را در آن بزرگوار فراهم میآورد.

     دوران جوانی و ادامة تحصیلات

    حسین در نوجوانی به همراه برادر بزرگوار خود برای تأمین معاش به تبریز سفر میکندو با بازکردن مغازهای محقر میکوشد تا زندگی را سر و سامانی بدهد. او در کنار کار و تلاش روزانه دست از تحصیل برنداشته و به آموختن درسهایی چون شرح لمعه، اصول و کلام میپردازد. چندی بعد فقر و دشواری گذران زندگی در شهر بزرگی همچون تبریز موجب میشود تا مجدداً به آذرشهر مراجعت نموده و همزمان با کشاورزی و کارگری نزد دایی فاضل و بزرگوار خویش آیتالله حاج سید محسن میرغفاری معروف به دهخوارقانی رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصاری را فراگیرد. ذکاوت، فراست و هوش سرشار حسین در این دوران باعث میشود که او با وجود فعالیتهای طاقت فرسا. به مدارج علمی بالای تحصیلات حوزوی دست یابد. اشتیاق و شوق زائدالوصف حسین به تحصیل آن چنانبود که از فرصتهایی که برای خوردن غذا، خواب و استراحت که برا یکارگران و کشاورزان بسیار ضروری و مغتنم است استفاده مینمود و به مطالعه و تحصیل میپرداخت. به نحوی که اغلب تا نیمه شب غرق در مطالعه بود. سخت کوشی، همت بلند، ارادة استوار و روحیه خستگیناپذیر اوزمینه ای درخشان برای مراحل کمال و رشد و تعالی علمی و معنوی حسین فراهم نموده بود. او برای تکمیل تحصیلات علمیاش در سن 30 سالگی 0سالهای 1325-پ324) در شرایطی که شهر قم رفته رفته به مرکز مهم علمی و پژوهشی و تفقة اسلامی و شیعی تبدیل میگردید به این شهر مقدس مهاجرت کرده، رحل اقامت میافکند و از محضر آیات عظام فیض 0ره)، قمی (ره)، حاج سید محمد تقی خوانساری 0ره) و آیتالله العظمی بروجردی (ره) بهرهمند گردید و مدتی هم در دروس آیتالله حجت کوه کمرهای (ره) حاضر شد. آیتالله عفاری نسبت به اساتید خود ارادتی خاص داشته و همیشه از آنهابا احترام و تکریم یاد میکرد. حجتالاسلام هادی غفاری فرزند ایشان در این خصوص میگوید:

     “ ایشان ارادت خاصی به مرحوم آیتالله کمرهای داشتند. خیلی با اتحرام از ایشان یاد میکردند. یک عکس از ایشان موجود است که پست آن قبل از ذکر نام مرحوم آیتالله کمرهای 0ره) ده دوازده لقب که حاکی از ارادت ایشان به مرحوم کوه کمرهای است. ذکر شده است. همچنین نسبت به مرحوم حاج شیخ حبدالکریم حائری یزدی بنیانگذار حوزه قم اردت داشتند و همچنین به آیتالله صدر بزرگ و آیتالله سید محمد تقی خوانساری که نماز معروف باران و استسقا را خواندهاند ارادت داشتند و از ایشان به نیکی یاد میکردند. ایشان مدتی هم در درس مکاسب حضرت امام (ره) حاضر شده و ارادت و علاقهمندی خاصی به حضرت امام (ره) داشتند.“ازدواج و ساده زیستی

    رشد و پرورش آیتالله غفاری در خانوادهای تهیدست و مرارتها و مصائب دوران کودکی و نوجوانی و سختیهای زندگی و تلاش و مجاهدت شایان توجه او در کسب فضائل معنوی و علمی در دوران تحصیل، وی را فردی دردآسا، سختکوش، بصیر و آگاه بار ورده بود. او در دوران تحصیل با خانواده روحانی مجاهد و فرزانه آیتالله میرزاعلی مقدس تبریزی (ره) که از علمای متعهد، بصیر و آگاه آن دوران بود و دارای امتیاز هفتهنامه “الدین و الحیات“ که جنبههای اجتماعی و سیاسی دین اسلام و تشیع را تبیین و تبلیغ مینموده آشنا میشود. مجله مزبور که یکی از نشریات اجتماعی و سیاسی علما و روحانیون آن دوران است پس از 8 ماه از انتشار توسط مأموران حکومت محمدرضا پهلوی توقیف و تعطیل میشود. میرزا علی تبریزی کتابی نیز تحت عنوان “الدین و السیاسه توأمان“ تدوین و منتشر میکند که ابعاد ارتباط تنگاتنگ دین با سیاست و مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام را بیان میکند. آشنایی مرحوم غفاری با این خانواده شریف و بزرگوار زمینهساز ازدواج مبارک ایشان با دختر میرزا علی مقدس تبریزی میشود. تنگدستی و تهیدستی و فقر آقای غفاری مانع بزرگی در مسیر ازدواج وی بود و به همین دلیل وی تا مدتها نتوانست پیشنهاد خود را بر زبان بیاورد. ولی علاقه شخص میرزا علی مقدس تبریزی به ایشان و شناخت ایشان از سجایای اخلاقی و کرامت و بزرگواری آیتالله غفاری باعث میشود خود شخصاً پیشنهاد ازدواج با دخترش را به او اعلام نماید.

    آقای غفاری خطاب به میرزا علی مقدس تبریزی میگوید:

    “اگر من بخواهم زن بگیرم و زندگی کنم زن من باید بداند که با کسی ازدواج میکند که جز فقر هیچ چیز ندارد و کارش مطالعه و تحصیل و کار مداوم است و حتی خانه شخصی هم ندارد جز حجرهای کوچک برای زندگی و اگر بخواهد ازدواج کند بایستی حجره را ترک و اتاق کوچک و محقری در قم اجاره کند.“

    و خطاب به دختر میرزاعلی مقدس تبریزی میفرماید:

     “خانم من چیزی ندارم که به تو بدهم نه خانهای دارم که تورا در آن جای دهم و لباسی را که داریم باید آنقدر بپوشیم تا دیگر قابل استفاده نباشد اما امید دارم آینده داشته باشیم و بتوانیم برای اسلام کاری کنیم.“

    شایان توجه است که دختر میرزا علی مقدس تبریزی که در دامان فرهنگ و ادب اسلامی تربیت یافته است پاسخی حکمتآمیز و بزرگ به ایشان میدهد و میگوید: من به آنچه تو راضی هستی راضی بوده و حاضرم در جهت مطالعه و تحصیل تو فداکاری کنم و به این ترتیب زمینه این ازدواج مبارک فراهم میشود. ازدواجی که بعدها در مسیر تحصیلات، فعالیتهای علمی و مبارزات اجتماعی و سیاسی آیتالله عفاری نقش حیاتی و تعیین کننده هایی داشته است. ثبات قدم، شخصیت با کرامت این بانوی بزرگوار و فرزانه و همراهی او در تمام مراحل با آیتالله غفاری از عوامل مهم توفیقات علمی، معنویو سیاسی ایشان بوده است.

     آیت الله غفاری در ماههای محرم و سفر که دروس حوزههای علمیه تعطیل میگردید، برای تبلیغ، ارشاد و آگاهسازی مردم به روستاهای آذربایجان غربی و شرقی مسافرت میکرد و در این زمینه بسیار کوشا و با احساس مسئولیت عمل میکرد. فعالیتهای تبلیغی و ارشادی ایشان در خوی، ماکو و ارومیه چشمگیر بودو با تبیین سیرة ائمه معصومین علیهمالسلام و شکافتن ابعاد اجتماعی و سیاسی اسلام نسبت به ارشاد و آگاه نمودن مردم اقدام میکرد و در همین رابطه به افشاگری مظالم و ستمهای اربابها و خانهای روستا نسبت به روستائیانو کشاورزان مظلوم میپرداخت و نسبت به روابط ظالمانه اربابان با رعیت زبان به اعتراض میگشود.

    هم، در این دوران بود که 3 تن از فرزندان خردسان ایشان به دلیل عدم امکان معیشت و تهیدستی از دنیا رفتند و همسر مکرم ایشان نیز به دلیل سختی زندگی در زیرزمین و شرایط تنگدستی دچار بیماری شد. همین امر موجب شد تا آیتالله غفاری مسئولیت انجام کارهای خانه را نیز بر عهده گیرد و با سعه صدر و عطوفت و مهربانی زائدالوصفی و در کمال بزرگواری کارهای خانه را نیز انجام دهد.

     مجاهدت و مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

    این عالم فرزانه و خدا باور و متقی نمونهای از علمای ربانی دوران مبارزات روحانیت مجاهد به رهبری امام خمینی (ره) بود. در سالهای پایانی دهه 30 به تهران آمد و مسئولیت خطیر و مهم تبلیغ مبانی و اصلو حیاتبخش اسلام و تشیع را در گوشهای از پایتخت عهدهدار شد. بینش سیاسی. تعهد و احساس مسئولیت عمیق او زمینهساز توفیقات و فعالیتهای علمی- تبلیغی و مبارزات اجتماعی و سیاسی وی در سالهای زندگی در تهران بود.

     حیات مشحون از مجاهدت ایشان در راه اعلای کلمه الله و تبلغ مبانی درخشان اسلام و سیرة تابناک ائمه معصومین علیهم السلام در حقیقت تجلی یک مبارزه مستمر و بیپایان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. چشیدن طعم یتیم، فقر و تنگدستی و ساده زیستن در کنار تحصیل کمالات معنوی و اخلاقی و علمی و غلبه بر مصاب و مشکلات زندگی از آیتالله غفاری شخصیتی وارسته و استوار پدید آورده بود. موضعگیریهای هوشمندانه ایشان در برابر بیعدالتیهای اجتماعی حاکم، حاکی از درک عمیق اجتماعی و بصیرت سیاسی ایشان بود. ارتباط صمیمانه ایشان با اقشار و گروههای مختلف اجتاعی مانند کشاورزان، کارگران و دانجشویان و روشنفکران و حضور ایشان در میان مردم و اجتماع از مهمترین عوامل نفوذ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وی بشمار میرود. شاید بتوان فعالیت و مبارزات سیاسی- اجتماعی و فرهنگی او را بعنوان عالم بزرگواری که مصداق بارز “الذین یبلغون رسالات الله“ بود در یک تقسیمبندی منطقی در مقاطع زمانی ذیل مورد بررسی و کاوش قرار داد:

     الف: فعالیتها و مبارزات سیاسی و فرهنگی سالهای قبل از 1340

    ب: فعالیتها و مبارزات سیاسی و فرهنگی سالهای 1340 تا 1350

    ج: فعالیتها و مبارزات سیاسی و فرهنگی سالهای 1350 تا 1353

     فعالیتها و مبارزات سیاسی، فرهنگی سالهای قبل از 1340

     عمدهترین فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ایشان در سالهای قبل از 1340 در قالب تبلیغ و ارشاد دینی و آگاهسازی مردم در نقاط مختلف کشور به ویچه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی بوده است و در همین رابطه دفاع ایشان از محرومان و مستضعفان در روستاهای آذربایجان شرقی و غربی و افشای مظالم اربابان و خانهای کشور و بیتفاوتی حکومت پهلوی نسبت به سرنوشت کشاورزان از مهمترین فعالیتهای ایشان در این دوران است علاوه بر آن، در سالهای 1337 تا 1340 در منطقة تهران نو ایشان منشأ فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شایان توجهی بود که در قالب آشنا ساختن جوانان و مردم با معارف اسلامی و تشیع رخ نمود.

     فعالیتها و مبارزات سیاسی فرهنگی سالهای 1340-1350

     فعالیتها و مبارزات و مجاهدتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آیت الله غفاری از سال 1340 جلوه دیگری پیدا کرد. همزمان با تصویب لایحه استعماری انجمنهای ایالتی و ولایتی در 16 مهر ماه 1341 توسط اسدالله علم از مهرههای انگلیسی دوران حکومت پهلوی، زمینة مبارزه جدی حضرت امام خمینی (ره)، علما و روحانیت متعهد تشیع علیه انگلستان و امریکا و حکومت وابسته پهلوی فراهم شد. در این دوران آیتالله غفارینیز با سخنان افشاگرانهاش همراهو همگامب انهضت مبارک و تاریخسازی که حضرت امام (ره) آغاز کرده بودند حرکت میکندو در ماه محرم 1342 که بمارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام امت (ره) علیه طرحهای ایالات متحده امریکا در ایران به نقطه اوج خود رسیده بود آیت الله غفاریاز پیشقراولان این مبارزه است؛ به گونهای که در شب 12 محرم سال 1382 ق مقارن با سب پانزده خرداد 1342 مأموران امنیتی رژیم پهلوی او را دستگیر و به زندان میبرند. در این مقطع زمانی بیش از 80 تن از علماء و روحانیون متعهد که با نهضت 15 خرداد همگام بودند، دستگیر شده، در زندان شهربانی مورد بازجویی و شکنجه قرار میگیرند. آیت الله غفاری با روحیة قوی در بازجوییهای انجام شده عملاً مآموران را در نیل به اهدافشان ناکام میگذارد برای مثال در یکی از سوالهای بازجویی ایشان آمده است:

     “س: آیا شما اقدامات آیت الله خمینی را در مورد پخش اعلامیه و همچنین مخالفت با اصلاحات دولت مورد تأیید قرار میدهید یا خیر؟“

     آیت الله غفاری با زیرکی و فراست شایان توجهی مینویسد:

     “اما حسن عسگری (ع) ضمن گفتاریش به امام زمان عج الله تعالی فرجه ضمن تعیین نائب عام تمام مراجع را واجب الطاعه و رد قول آنان را رد قول خود قرار داده هم حجتی علیکم و انا حجه الله الراد علیهم کالراد علینا“

     که بدین ترتیب با پاسخی حکیمانه و زیرکانه حرکت انقلابی حضرت امام امت را مورد تأیید قرار میدهد.

     آیتالله غفاری پس از تحمل 40 روز زندان در مورخ 19/6/42 با صدور قرار منع پیگرد به سبب عدم ادله کافی از زندان آزاد میشود. ایشان پس از آزادی دوباره به فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و انقلابی خود ادامه داده. در سنگر مسجد خاتم الاوصیاء تهران نو نسبت به برنامههای امریکا در ایران و مظالم رژیم پهلوی افشاگری میکند.

     در شرایطی که حضرت امام خمینی (ره) در پی مخالفت با لایحة کاپیتولاسیون به ترکه و از آنجا به عراق و نجف تبعید گردیئه بود، صحنة داخلی ایران مدیون فعالیتهای سیاسی پیروان صدیق آن اما بزرگوار بود که در این میان شخصیتی چون آیتالله غفاری از نقش بسزایی برخوردار بود. آیتالله غفاری در مورخه 30/10/43 یعنی دو روز پس از سخنرانی پر شور و افشاگرانه در مسجد خاتمالوصیاء مجدداً توسط مأموران هشربانی دستگیر و زندانی می شود. در رابطه با سخنرانی 28/10/43 در بخشی از گزارش ساواک آمده است: “وی به منبر رفته و گفته یکی از نمایندگان به پیشوای ما آیت الله خمینی اهانت نموده است، هر کس به علمای روحانیون توهین کند بتپرست محض است.“

     در این مرحله آیت الله غفاری از 30/10/43 تا مورخ 15/1/44 قری به 5/2 ماه در زندان میماند و در مورخ 15/1/44 با تبدیل قرار بازداشت ایشان به التزام عدم خروج از حوزة قضایی تهران از زندان آزاد میشود.

     پس از آزادی از دومین زندان خود طی تلگرافی به نجف اشرف ورود آن امام عزیز را به نجف تبریک میگوید و از این طریق مقاومت، سرسختی و خستگیناپذیری خود را نشان میدهد. تلگراف آیت الله غفاری که در اسناد ساواک آمده است به این شرح است:

     “حضرت آیتالله العظمی آقای حاج روح الله خمینی مقدم مبارک را به عالم روحانیت و اسلام تبریک عرض مینماید“.

     این موضوع حاکی از علاقة فراوان آیت الله غفاری به امام بود. رژیم در خصوص جانسالم بدر بردن شاه از واقعه تیراندازی در کاخ مرمر توسط رضا شمس آبادی از مردم میخواهد تا در مساجد مجالس شکرگزاری برگزار کنند که در این رابطه آیت الله غفاری با زیرکی و به بهانه فرستادن فرش مسجد برای شستشو مانع از برپا کردن این جلسه در مسجد میشود.

     مبارزات و فعالیتهای فرهنگی سیاسی و اجتماعی آیت الله غفاری در مقطع 1346-1350 همچنان ادامه یافته، ضمن تشکیل جلسات روشنگری و آگاهسازی جوانان و دانشجویان و اقشار مختلف مردم، گرمی بخش مبارزات داخلی علیه حکومت پهلوی بود.

     فعالیتها و مبارزات سیاسی، فرهنگی سالهای 1350-1353

     شرایط اجتماعی و سیاسی سالهای 1350 به بعد از ویژگی خاصی برخوردار است. تلاش برای مطرح کردن محمدرضا پهلوی به عنوان یک شخصیت برجسته منطقهای و بینالمللی توسط امریکا و در پی آن برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی موجب شد تا رژیم پهلوی با شدت به سرکوب مخالفین خود بپردازد و محدودیت شدیدتری را برای نویسندگان و علما و اندیشمندان متعهد برقرار نماید. در همین رابطه تعداد قابل توجهی از آنان زندانی و عدهای نیز به تبعید فرستاده شدند. در چنین شرایطی آیت الله غفاری با زیرکی و هشیاری به فعالیتها و مبارزات خود ادامه داده، به روشنگری میپردازد. تا اینکه در مورخه 31/2/1351 از سوی رئیس ساواک تهران احضار و به ایشان تذکر داده میشود.

     فعالیتهای افشاگرانه و آگاهی بخش آیت الله غفاری با وجود کنترل شدید ساواک در سنگر مسجد و جماعت روز بروز توسعه پیدا کرد. حساسیت مأموران رژیم نسبت به فعالیتهای انقلابی آیت الله غفاری و نقش ایشان در مبارزات مردم مسلمان تهران باعث شد تا در مورخ 12/4/1353 پس از حملة شبانه به منزل وی و بازرسی منزل او را دستگیر نمایند و مقداری اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) به همراه تعدادی اوراق که از منظر رژیم اوراق مضره محسوب میشد کشف و ضبط شود. اوراقی که حاکی از ارتباط آیتالله غفاری با امام خمینی و مبارزات داخل و خارج از کشور بود. در بخشی از گزارش بازجویی آمده است:

     “اطلاع واصله حاکی بود که یاده شده (آیت الله غفاری) به اتفاق فرزندش هادی غفاری در منابر مختلف مطالبی علیه مصالح کشور ایراد و ضمن سخنرانی در مساجد و شهرستانها ضمن طرفداری از روحانیون مخالف دولت، اصلاحات کنونی کشور را با زمان معاویه مقایسه نموده و چنین نتیجه گرفته که در حال حاضر وضع فعلی حکومت ایران با زمان معاویه تفاوتی ننموده و احتیاج است که جوانان چون امامحسین (ع) بپاخاسته و وضع و امور کشور را بدست گیرند. بر مبنای اظهارات یاد شده نامبرده دستگیر و ضمن بازرسی از منزلش تعداید اعلامیه مضره کشف میگرددک ه بر مبنای اوراق مکشوفه مشارالیه با صدور قرار مورخ 18/4/53 شعبه 5 بازپرسی دادستانی ارتش بازداشت و پس از رؤیت قرار به آن اعتراض ننموده است.“

     در گزارش ساواک در رابطه با دستگیری و قرار بازداشت مورخه 18/4/1353 و اظهارات آیت الله غفاری پس از دستگیری آمده است:

     “پس از استخلاص از زندان بار اول، تصمیم گرفتم که هیچ گونه فعالیتی ننمایم لکن چون پیش نماز مسجد بودم افراد مخالف، وقتی مرا بهتر شناخته و غالباً سعی داشتند که به نحوی از انحا با من تماس بگیرند از این نظر به مسجدی که در آنجا پیشنماز بودم مراجعه و اعلامیههای مکشوفه در منزل را در تعداد زیادی به جای میگذارند لکن اطلاعی ندارم که چه افرادی آنها را به مسجد میآورده است وی سپس در خصوص بیان مطالب حاد و مضره در منابر اظهار میدارد که: چنین مطالبی را گفته است لیکن چون پارهای از آیات و سورههای قرآن را نمیشود عوض نمود احتمالاً مطالب حاد را شخصاً ترجمه و عیناً ایراد نموده که نظر خاصی در این کار نداشته است.

     وی بعداً دربارة ارتباط خود با امام خمینی (ره) میافزاید: “چون یاد شده رهبر دینی بوده نتیجتاً گاهی از مواقع مراوده با وی برقرار نموده و انگیزه تلگراف وی به بغداد (نجف) جهت امام خمینی اطلاع از چگونگی حال وضع او بوده است و در مورد اینکه تعداد زیادی اعلامیه کمک به زندانیان سیاسی چگونه به دستش رسیده پاسخ میدهد کلیه آنهارا احتمالاً از پنجره به داخل اتاق انداختهاند. نظریه: با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده و مدارک مکشوفه به استحضار میرساند که مشارالیه از روحانیون ناراحت و مخالف دولت بوده و با اینکه دوبار به علت اعمال خلاف مقررات بازداشت و پس از انقضای مدت از زندان آزاد گردیده، متنبه نشده، مجدداً در مجالس مذهبی به هنگام بیان احکام اسلامی از فرصت استفاده و اعمال خلفای بنی امیه را با وضع روز تشبیه نموده و بدین ترتیب اقدامات و اصلاحات کنونی کشور را تخطئه و با توسل به شواهد تاریخی مستمعین را نسبت به هیأت حاکمه بدبین و علیه دولت تحریک نموده که با امعان نظر به اعلامیههای مکشوفه جرم وی محرز به نظر میرسد اینک پرونده امر تکمیل گردید و در صورت تصویب جهت اقدام قانونی به دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردد.“

     در همین رابطه در مورخه 5/8/1353 پس از تحمل 4 ماه زندان توسط اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به موجب رأی صادره دادگاه، وی به 8 ماه حبس جنحهای محکوم میشود.

     آیت الله غفاری در دوران زندان سال 1353 نقش فعالی در مسائل سیاسی و علمی داشت و در کنار مطالعه به تدریس قرآن، فقه و نهجالبلاغه میپرداخت. در این رابطه حجه الاسلام هادی غفاری میگوید:

     “سعی میکرد 8 ساعت مطالعه کند و به اضافه چهار ساعت هم نهجالبلاغه و قرآن و فقه و تارخی فقه به برادران درس میداد. حتی در داخل زندان شبی نبود که دعای افتتاح را نخواند و در پایان جمله خدایا شهادت را نصیب من کن نخواند. بعد به او میگفتم مگر دعای افتتاح چه دارد؟ میگفت دعای افتتاح در تکه آخرش شهادت میخواهد و معمولاً حتی در شبهایی که شلاق سخت خورده بود، نماز شب را رها نمیکرد.“

     یکی دیگر از وجوه فعالیتهای سیاسی درخشان آیتالله غفاری مبارزه با عناصر چپ زده و التقاطی در زندان است و به سبب روابط ناصحیحی که عناصر وابسته به مجاهدین خلق (منافقین) در زندان با مارکسیستها داشتند، آن مرحوم موضعی ارشادی و هدایتگرانه گرفته، سعی میکرد آنان را هدایت کند ولی عناد و عدم آشنایی آنان به مبانی و اصول جهانبینی اسلامی و تحت تأثیر قرار گرفتن در برابر اندیشههای مارکسیستی باعث شدهب ود تا اعتنایی به سخنان و نصایح آیت الله غفاری نداشته باشند در این رابطه حجتالاسلام هادی غفاری میگوید:

     “اما مسئله دومی که پدر را آزار میداد مسئله منافقین بود. کسانی که پیوسته اظهارنظر میکردند. پدرم به آنها میگفت که شما از نهج البلاغه چه بلد هستید؟ حتی یک عبارت را درست نمیتوانستند بخوانند یک عبارت نهجالبلاغه را در حافظه و در اندیشه نداشتند. در آن جدایی کمونیستها از مذهبیها در زندان هرچه پدر فریاد زد که این کمونیستها پدر ما را در میآورند این حضرات به اصطلاح اسلامی (منافقین) میگفتند شما خرفت شده اید هم به پدرم میگفتند و هم به آیت الله طالقانی (ره) که شما مغزتان کار نمیکند، ما باید روی خواستهای مرحلهای خودمان با اینها همکاری کنیم و حتی واقعیت قضیه زندان این است که در زندان برای مذهبیها که یک ضد اسلامی چپی عزیزتر بود تا یک ملای ضد چپی و یا حتی یک غیرچپی و این مسئله خیلی پدر را آزار میداد. حتی یک روز من از بندی به بند دیگر انتقال داده شدم و ایشان را در راه دیدم گفت: این بچه مذهبیهای شما این تیپ بچه ها پدر من را درآوردهاند این چه اسلامی است که اینها دارند؟ اسلام اینها از اثر طبیعی خود چنان خواهد کرد که کمر اسلام را خواهد شکست.“



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    سالروز تشکیل نضت سواد آموزی (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )
    سالروز نهضت سواد آموزی به فرمان امام خمینی ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    تشریف بیارین برای شماست (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

    در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که به جمیع رسولان الهی محبت داشته و آنها را محترم بشمارند.

    در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن کریم، سرگذشت برخی از پیامبران الهی ذکر گردیده، از آن جمله است؛ سرگذشت زندگی حضرت عیسی (ع) که به طور اجمالی به آن می پردازیم:



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    آیت الله غفاری شهید (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

    شهادت

     در مورخ 4/10/1353 از ندامتگاه مرکزی نامهای خطاب به تیمسار دادستان نیروهای مسلح شاهنشاهی تحت عنوان اعلام فوت زندانی ارسال میشود که در آن آمده است:

     “محترماً مقام عالی را آگاه مسزاد برابر گزارش سرکار ستوان سوم خوش سیرت افسر نگهبان اندرزگاه شماره 10 زندانی شماره 109045 به نام حسین غفاری فرزند عباس 60 ساله که با قرار شماره  بازپرس شعبه 5 دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی به اتهام اقدام بر علیه امنیت کشور بازداشت و تحت پیگرد میباشد از تاریخ 22/9/53 به علت (هیپرپانسیون و هموراژی سرمولا) در بخش داخلی بهداری ندامتگاه بستری و تحت درمان بوده است برابر نظریه سرکار سرگرد دکتر یارسلطانی پزشک نگهبان بهداری ندامتگاه در ساعت 30/15 مروخه 4/10/53 فوت نموده است. جنازه جهت تعیین علت مرگ به اداره پزشکی قانونی حمل مستدعی است مقرر فرمایند، نمایند آن دادسرا جهت انجام تشریفات قانونی حضور به هم رسانند.“

     و در مورخه 7/10/53 از دادستانی ارتش با اداره کل پزشکی قانونی مکاتبه میشود:

     “خواهشمند است دستور فرمایید نتیجه آزمایش آسیب شناسی از جسد غیرنظامی نامبرده حسین غفاری را که در تاریخ 5/10/53 در آن اداره مورد معاینه قرار گرفته است و در نتیجه علت فوت را به این دادستانی اعلام نمایند“.

     و اداره کل پزشکی قانونی گزارش معاینه جسد را که در آن تشخیص فوت را خونریزی مغزی عنوان نموده به شرح ذیل اعلام میکند:

     “جسد متعلق به مردی هست در حدود 55 ساله با قد 175 سانتیمتر و استخوانبندی درشت موهای سر کوتاه و دارای ریش سفید و سیاه که آثار چند لکه کبودی مربوط به زمان حیات که در حال زرد شدن میباشد (حدود یک هفته از وقوع آنها گذشته است) که به بزرگی یک بادام پوستدار در ناحیه پهلوی چپ و 3 لکه به قدر سکه های 1-2 ریال در ناحیه کنار خارجی زانوی راست- کنار داخلی زانوی چپ و سمت پایین و خارجی ساق پای راست و یک لکه دیگر با قطر یک سکه 2 ریالی در پشت زانوی راست مشاهده میگردد که باز شده در نسوج زیر جلدی کبودی وجود دارد در ناحیه پشت آثار کورکهای متعددی که بهبود یافته است در ناحیه سرین و کمر و پشت دیده میشود- علائم دیگری از ضرب و آثار جرح و خفگی و... مشاهده نگردید. پوست سر برداشته شد زیر آن خون مردگی و شکستگی استخوان دیده نمیشود ناحیه پشت گردن طولی سر فقرات پشتی و کمری باز شد  در کل خونمردگی مشاهده نمیشود. داخل حنجره دیده شد در سمت راست خونریزی و لخته بهوزن 120 گرم در مقایسه دیده میشود که روی نیمکره راست هم بر اثر فشار گودی گذاشته است پایین خونی است قفسه مرکزی و شکم باز شد طحال بزرگتر از معمول و کبد کمی سفتو سایر احشاء وضع عادی پس از مرگ دارند با توجه به علائم فوق علت مرگ خونریزی مغزی تعیین گردید “

     با توجه به آنچه گذشت دو نکته قابل توجه است یکی اینکه آیت الله غفاری به هنگام دستگیری و انتقال به زندان هیچ گونه نشانهای از بیماری در ایشان وجود نداشت و دیگر اینکه بررسی اسناد و مدارک موجود و مکاتبات ساواک با پزشکی قانونی بیانگر وجود تناقضاتی در مورد علت فوت ایشان است به طور مثال در یک گزارش علت فوت کهولت سن و بیماری کلیوی ذکر شد و در گزارش دیگر بیماری قلبی و سکته و در گزارش سوم خونریزی مغزی علت مرگ اعلام شده است و این در حالی است که پزشکی قانونی پس از معاینه جسد اعلام میکند آثاری از کبودی در نقاط مختلف بدن ایشان مشاهده شده که منشأ آن به یک هفته قبل باز میگردد.

     فرزند ایشان پیرامون تحویل جنازه پدر میگوید:

     “بالأخره رفتیم که جنازه را تحویل بگیریم یکی از بازجوها گفت: اینجا بنویسید که ایشان در بیمارستان از دنیا رفته است. گفتم: من در بیمارستان نبودم و ایشان را آنجا ندیدم. گفت اگر ننویسی باز به زندان برمیگردی. مادرم گفت پسرم اگر بنویسی شیرم را حلالت نمیکنم من ننوشتم عمویم را بردند که بنویسد او هم گفته بود من بیسوادم یکی از عموزادهها را بردند او هم ننوشت غروب تماس گرفتند که بیایید جنازه را ببرید ما را به پزشک قانونی بردند و من دیدم که بدن ایشان خونآلود بود توی تابوت نیمی از صورتشان سیاه بود حال چه شده بود نمیدانم

     و اولین کسی که بعد از شهادت پدرم به خانه ما آمد مرحوم آیت الله طالقانی (ره) بود در خانه ما را محاصره کرده بودند که دیدیم یک روز صبح طالقانی پیرمرد عصازنان به طرف خانه ما میآید ایشان پرسید منزل آقای غفاری اینجاست؟ جواب دادم بله ولی اجازه نمیدهند بروید تو، گفت به من سید کاری ندارند آمد تو و صحبت کردیم گفت که من برادرم را از دست دادهام و شما پدرتان را و من جای پدر شما هستم هر وقت کاری داشتید به من رجوع کنید و خودش گفت که به من سید محمود طالقانی میگویند و شروع کرد به روضه خواندن “روضه موسیابنجعفر (ع)“

     از خاطراتی که پدرم به دستخط خود نوشته است مقداری میخوانم. نوشته است:

     اللعنه الله علی القوم الظالمین و علت این همه گرفتاریها و زندانی شدنها مبارزه با دولت جنایتکار خائن به اسلام و دخالت او در مقدمات مذهب و اجرای برنامه های ضد دینی دستگاه حاکم و رژیم شاهنشانی بود چه ضربههایی که بر پیکر اسلام میزدند“

     بازتاب شهادت آیت الله غفاری در جامعه

     خبر شهادت مظلومانه آیت الله غفاری تحت شدیدترین شکنجه های قرون وسطایی در زندانهای مخوف رژیم منحوس پهلوی موجی از انزجار و نفرت عمومی از رژیم پهلوی را درمیان مردم پدید آورد و در آن شرایط خفقان و اساتبداد سیاه شهادت این عالم متقی و بزرگوار و سخت کوش و مجاهد جرقه ای در ظلمت استبداد بود و خون سرخ آن شهید والامقام درخت مبارزات علمای متعهد و راستین تشیع را آبیاری نمود و در همین رابطه تظاهرات متعددی در نقاط مختلف به ویژه در شهر قم اتفاق افتاد در یکی از گزارشهای ساواک آمده است:

     “حدود ساعت 11 روز 5/10/53 عدهای از طلاب قم به علت فوق شیخ حسین غفاری در زندان تظاهراتی برپا کردند و برخی از دانش آموزان و اهالی قم نیز در این تظاهرات شرکت کرده بودند و در این تظاهرات شعارهایی داده میشد و غفاری را به عنوان شهید راه حق معرفی میکردند و در بین مردم شایع بود که نامبرده را با چاقو پاره پاره کرده اند و بدنش را با سیم خاردار مجروح نمودهاند و آب جوش روی صورتش ریختهاند“

     رادیوی صدای روحانیت مبارز ایران در ساعت 30/17 مروخ 1/11/53 اطلاعیهای به شرح ذیل پیرامون شهادت آیت الله غفاری قرائت نمود:

     هموطن آیت الله حاج حسین غفاری آدر شهری را قریب 6 ماه پیش پس از یورش وحشیانه به منزلش به اتفاق فرزندش دستگیر و 5 ماه تمام مورد بازجویی، تهدید همراه با وحشیانهترین شکنجهها قرار دادند تا ارتباط او را انقلابیون و جنبش قطع و ارتباطش را با پیشوای اسلام آیت الله خمینی قطع کنند. در منزل او تعداد زیادی از بیانیه ها و جزوات انقلابی و انقلابیون تعداد زیاد (پارازیت) پیشوای اسلامی حضرت آیت الله خمینی را یافتند این روحانی سرافراز نمونة پایمردی، ایمان و صداقت بود نمونه وفاداری به پیشوای اسلام خمینی بزرگ و با اینکه حدود 60 سال داشت به اتفاق فرزندش در زندانهای شاه سختترین شکنجه ها را تحمل کرد اما تسلیم بیدادگران ضد اسلامی حاکم بر میهن ما نشد. حوزه علمیه قم آن چنان که شایسته است مقاومت غفاری دلاور را شناخت و در مراسمی که بیادبود در مسجد فیضیه قم برپا کرده با تظاهرات پرشور خود ثابت نمود با مشاهده خشونت و وحشیگری رژیم نه تنها نمی هراسد بلکه مصمم تر با قهر و کینه فروزانتر به آرمانش با خدای خود احترام میگذارد و آن را دنبال میکند.

     حجتالاسلام هادی غفاری پیرامون تحویل گرفتن جنازه مطهر پدرش و چگونگی مراسم تشییع میگوید:

     “ما را بردند بهشت زهرا دم در غسالخانه گفتند اینجا میشوییم و همینجا دفن میکنیم. جیکتان هم در بیاید همهتان را میگیریم. اوضاع را کمی شلوغ کردیم و پسرعموی من مینی بوس گرفته بود آمبولانسی هم گرفته بود جنازه پدرم را گذاشتند توی آمبولانس و به سرعت به سمت قم حرکت کردیم. ساواکی ها هم مقاومت نکردند همچنین نمیخواستند بهشت زهرا شلوغ شود. جنازه پدرم را در قم توی قبرستان نو گذاشتند. دویدیم آمدیم مدرسه شهید قدوسی (ره) که من آنجا درس میخواندم به آقای قدوسی گفتم که جنازه دوستت را آوردند ایشان درس را فوری تعطیل کردندو هم آنجا آیت الله مرعشی نجفی فهمیدند و درس ایشان هم تعطیل شد. آقای گلپایگانی درس را تعطیل کردند و اجباراً در آقای شریعتمداری هم تعطیل شد و در شهر قم اعلام شد که از تهران شهید آوردهاند. بالاخره در حرم حضرت معصومه (س) برایش نماز خوانده شد. وقتی جنازه را بیرون آوردند دیگر وضعیت شلوغ شد، مردم شعار میدادند، روز چهارم دی ماه 1353 در کنج زندان کشته شد بخون خود آغشته شد یک عده از عقب فریاد میزدند درود بر خمینی درود بر سعیدی (آیت الله سعیدی) طول مسیر را تا قبرستان دارالسلام یعنی نرسیده به وادی السلام قم- قبرستان کوچکتری است که الان جنب مدرسه آیت الله مشکینی است جنازه را به زمین گذاشتند- شهید قدوسی ایستاده بود مادرم هم پایین بود رئیس شهربانی قم سرهنگ کامکار- رئیس اطلاعات قم محمدی و عده دیگری ایستاده بودند به گونهای که اصلاً نشد تلقینی برای پدرمان بخوانیم مرحوم قدوسی خودش تلقین خواند با سرعت جنازه را توی قبر گذاشتند و بلافاصله بگیر بگیر شروع شد و اتوبوسهای ارتش مملو از دستگیرشدگان بود یک لحظه من دیدم چوبهای بلندی پاسبانها در آوردهاند و طلاب را ضرب و شتم میکنند عبا و عمامه بود که روی زمین ریخته بود و غوغایی بود“.

     بر اساس گزارشهای موجود، ساواک پیرامون برگزاری مجالس ترحیم آیت الله غفاری (ره) حساسیت خاصی داشته و به شدت از برگزاری آنها جلوگیری میکردند. در گزارش آمده است:

     قرار است روز 11/11/53 مجلس ختمی بنماسبت فوت شیخ حسین غفاری (که در زندان قصر فوت نموده است) در مسجد الهادی واقع در خیابان تهران نو ایستگاه ده متری شارق 15 متری سوم برگزار گردد با توجه به اینکه به احتمال قوی در جلسه مزبور تظاهراتی به وسیله عناصر ناراحت صورت خواهد گرفت خواهشمند است دستور فرمایید در این زمینه پیشبینیها و مراقبتهای لازم معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند“

     

    خبر شهادت آیت الله غفاری در مجامع دانشگاهی و حتی در خارج از کشور و نیز در میان مسلمانان و شیعیان تأثیر شایان توجهی داشته است و موجی از تحرکات انقلابی و افشاگرانه علیه رژیم پهلوی در خارج و داخل کشور سبب شد تا در مدرسه فیضیه قم اعلامیهای به سه زبان فارسی، عربی، انگلیسی، الصاق شود که در آن چگونگی بازداشت ایشان و شکنجه های دوران زندان مطرح و تحت عنوان روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور امضا شده بود. اعلامیه حاوی دو عکس از آیت الله غفاری بود که یکی عکس رسمی ایشان در کسوت روحانیت و دیگری تصویر ایشان در زندان.

     موجی که در اثر شهادت آیت الله غفاری پدید آمد در سالگرد ایشان در سال 1354 و همین طور در سال 1355 و 1356 نقش آفرین بود و ساواک و مأموران رژیم پهلوی به شدت از مطرح شدن نام ایشان و مسائل پیرامون شهادت ایشان در هراس بودهاند و از زمان شهادت حماسه آفرین آیت الله غفاری اعلی الله مقامه الشریف تا پیروزی اعجاز انگیز انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به رهبری حضرت امام خمینی (ره) حدود 4 سال گذشت و به تحقیق شهادت مظلومانه آن عالم ربانی و مجاهد بزرگوار نقش تعیین کنندهای در روشنگری و آگاهسازی مردم مسلمان میهن اسلامیمان داشته است و خون سرخ آن عالم بزرگ شیعی درخت مبارزات انقلابی به رهبری امام امت را آبیاری نموده و بشارت تحقق وعده های الهی را صلا داد و انقلاب اسلامی ایران که ثمره مجاهدت مستمر و شهادت طلبی ارزندهترین فرزندان اسلام و تشیع است به پیروزی رسید و امروزه همگان مرهون شهادت بزرگوارانی چون شهید عظیم الشأن اسلام حضرت آیت الله غفاری اعلی الله مقامه الشریف هستند. امام امت در خسنی در موره 13/8/57 پیرامون شهادت آیت الله غفاری میفرمایند:

    “زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند یا زجر این است که پای بعضی از علماء را اره کردند (اشاره به آیتالله غفاری) اقا! توی روغن سوزاندند زجر ما این است که 10 سال، 15 سال، 8 سال، 7 سال، علمای ما در حبس هستند“



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    متن فرمان امام بر تشکیل نضت سواد آموزی (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

    بسم الله الرحمن الرحیم

     ن * و القلم و مایسطرون (قرآن کریم)

     ملت شریف ایران! شما می دانید که در رژیم گذشته آنچه که بر ملت مبارز ایران سایه افکنده بود، علاوه بر دیکتاتوری و ظلم، تبلیغات بی محتوی و هیچ را همه چیز جلوه دادن بود، ملتی که در همه ابعاد از حوایج اولیه محروم بود وانمود می شد که در اوج ترقی است. از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن، بلکه مهمتر از آنها است، آموزش برای همگان است.

    مع الاسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخودار نیستند، چه رسد به آموزش عالی. مایه بسی خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می کند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بیسوادی بطور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا انشاء الله در آینده نزدیک، هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بیسوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران با سواد برای یاد دادن بپاخیزید و وزارت آموزش و پرورش با تمام امکانات بپا خیزد و از قرطاس بازی و تشریفات اداری بپرهیزد و برادران و خواهران ایمانی برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن برکنید.

    تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی، اعضای با سواد خانواده اعضای بیسواد را تعلیم کنند و بیسوادان از این امر سرپیچی نکنند.

    من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود، بدون فوت وقت، ایران را به صورت مدرسه ای درآورند و در هر شب و روز در اوقات بیکاری، یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند.

    بپا خیزید که خداوند متعال با شما است. از خداوند تعالی سعادت و سلامت و رفاه ملت شریف را خواستارم.

    و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
    روح ا… موسوی الخمینی



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

    تولد مسیح / امشب از ما عیدی بگیرید (شنبه 87/10/7 :: ساعت 11:48 عصر )

     

     

     "نحوه تولد ایشان"ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: الف حکیمی فر

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    »» منوها
    [ RSS ]
    [ Atom ]
    [خانه]
    [درباره من]
    [ارتباط با من]
    [پارسی بلاگ]
    بازدید امروز: 5
    بازدید دیروز: 1
    مجموع بازدیدها: 10975
     

    »» درباره خودم
     

    »» آرشیو نوشته های قبلی
     

    »» لوگوی خودم
     

    »» اشتراک در وبلاک
     
     

    »» دوستان من